خاطرات آروین حیدری مدلینگ دو ساله

چند دقیقه پیش آروین اومد پیشم و با یک قیافه فیلسو فانه به من گفت مامان من اصلا از ترکوندن جوش حالم بد نمیشه کلا از این چیزا بدم نمیاد 🙄 تعجب کردم که الان این چی میخواد بگه میخواستم ازش بپرسم که چرا دیدم خودش ادامه داد آخه اول تا اخر که میخوام دکتر پوست بشم مگه نه 🤣🤣🤣بچم فک میکنه دکترای پوست جوش می ترکونند🤣🤣🤣

این روزها اروین و اریانا خیلی با هم دعوا می کنند و همدیگه رو می زنند گاهی به سمت هم‌ هر چیز که دم دستشون باشه را پرت میکنند یه روز که خیلی از دست دعواهاشون کلافه شده بودم برای اینکه کاری کنم که دعواشون رو خاتمه بدم پا شدم لباسمو پوشیدمو با عصبانیت گفتم حالا که اصلا با هم کنار نمیایید و مدام با هم دعوا میکنید و همدیگه رو می زنید من تصمیم گرفتم برای همیشه از اینجا برم یهو هردوشون ساکت شدند و بدو بدو اومدند جلوی درب خروجی  وگفتند ببخشید من که واقعا اعصابم خورد شده بود و میخواستم بفهمند که من خیلی جدی هستم گفتم امکان نداره دیگه ببخشمتون الان میذارم میرم دیگه هم بر نمیگردم این بار هر دو شروع کردند به عذرخواهی و گریه کردن آری...

چند وقت پیش با اروین نشسته بودم تو پذیرایی و داشتیم با هم صحبت می کردیم یهو اروین از من پرسید مامان پستانداران یعنی چی گفتم یعنی موجوداتی که به بچه هاشون شیر میدن بعد اروین ازم پرسید پس چرا میگن وال هم جز پستاندارانه  گفتم خوب وال از پستانداران داخل دریاست که به بچه هاش شیر میده اروین گفت خوب آخه نمیشه که گفتم چرا مامان گفت اخه اگه بخواد به بچه هاش شیر بده اب شیرشو میبره که🤣🤣🤣🤣😂😂